آغاز این دفتـــــر

        گاهی اوقات نیازم به نوشتن رو از خیلی جاها می شه تشخیص داد، حتی از گوشه کنارای جزوه های امتحانیم. یادمه سال پیش که دیگه کارم به این جاها رسیده بود دو تا فاکتور لازم داشتم تا برانگیخته بشم یکیش این بود که یکجا نشسته باشم، دومیش این بود که یه ورق دم دستم باشه. سفید بودنش زیاد مهم نبود چون بالاخره توی هر برگه ی نوشته شده ای هم یه جا برای نوشته ی من پیدا می شد. سال پیش هم کارم به بلاگ کشید، انگار ورق جواب نمی داد ، ولی وقتی دیدم داره وسیله ای می شه واسه خالی کردن خودم از اون دردی که به هیچ کس نمی گفتم، و خب هیچ کس هم مسلما نمی خوند چون هیچ کس آدرس بلاگ رو نداشت و دوست هم نداشتم به کسی بدم، پس دیگه ادامه ندادمش.
        ولی انگار دوباره اومده سراغم. با خودم گفتم(عهد کردم) که این بار یه رویی از این نیازم کم می کنم .دو نقطه دی